خطاب به داعشی هاکه قصد حمله به کربلا دارند:
ما از سبوی شاه دین مجنون و مستیم.....
برگرد تا سربند یازهرا نبستیم.....
ای التماس و خواهش بالا دوازده
ظهر اذان عقربه ی ما دوازده
من حقم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر رد نمیشوی
یک،دو،سه،...هفت،هشت--نه آقا دوازده
بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره ی قبولی دنیا دوازده
ثانیه های کند توسل می آورند
یا«صاحب الزمان خدا»یا«دوازده»
حالا که ساعت تو و چشم خدا یکیست
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده
امروز اگر نشد ولی یک روز میشود
ساعت به وقت شرعی زهرا دوازده
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
پیغمبر دوباره صحرای کربلا
ای از تمام آدمیان برگزیده تر
نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا
یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد
گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا
میلاد برگزیده ترین جوان ، حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک.
....
یکـــ حرفـــ هایی هستند
که فقط ِ فقط باید بروی "بابــــ الجواد"
کلمه ها را دانه کنی ، دانه های اشک
بکــــــــــــشانی شان دنبال ِ هم ، شبیه یک تسبیح ،
بچرخانی شان توی صورتت
ذکــــر بگیری
بعد ،
انگار که تسبیح پاره بشود ، دانه ها بیایند تا بچکند روی
سنگـــ های حرم....
اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْتَغْفِرُکَ لِما تُبْتُ اِلَیکَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فیهِ "
خــــدایــا! مــن از تــو آمــرزش می خواهم
بـرای گنـاهانی کــه
پس از تــوبـه کردن دوباره بدانها دستـــ زده ام . . .
فـرازی از دعـای ابوحمزه ثـمالی
شـــعبان شد و پیک عشـــق از راه آمد
عطر نفس بقیت الله آمد
با جلوه سجـــاد و ابوالفضل و حســـــین (ع)
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
ماه شعبان برهمه شما مبارک!
هر روز در سکوت خیابان دور دست
روی ردیف نازکی از سیم می نشست
وقتی کبوتران حـــرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توی گلو، داشت می شکست
باران گرفت بغض خـــدا هم شکسته بود
اما کلاغ روی همان ارتفاع پست
آهسته گفت: من که کبوتر نمی شوم
تنها دلم به دیدن گلدسته ات خوش است
بلغَ العلی بِکمالِه
کشفَ الدُّجی بِجَمالِه
حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه
صلّوا علیه و آله
مبعث فرخنده آخرین فرستاده خدا ، اشرف الانبیاء ،
حضرت محمد
مصطفی صلی الله علیه وآله و سلم مبارک باد.
هر که یک دفعه سر این سفره مهمان میشود
مور هم باشد اگر روزی سلیمان میشود
سر به زیر انداختن ذاتش توسل کردن است
دردهای این حرم ناگفته درمان میشود
این کریمان لطفشان هرچند آماده ست، لیک
نام مادر که وسط باشد دو چندان میشود
ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید
در رجب ها کاظمین ما خراسان میشود
بر آل عبا تو نور عینی زینب
تو پشت و پناه عالمینی زینب
در فضل و شرافتت همین بس باشد
اینکه تو شریکة الحسینی زینب
آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر
راوی روضه های محرم سفربخیر
خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک
دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....
یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق
یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر
ای شاهد مراثی گودالقتلگاه
ای وارث مصیبت اعظم سفربخیر
بغض غریب خاطره های کبودِشام
امن یجیب کوچه ی ماتمسفربخیر
روی کبود ونیلی وآشفته یفراق
موی سپیدو خاکی و درهمسفربخیر
زلفی بخون نشسته سرِنیزه هارهاست
بانو به زیر سایه ی پرچم سفربخیر
ما جیره ی دائمی ز کوثر داریم
ما عشق علی ز شیر مادر داریم
با شیره ی جان حبّ علی داد به ما
از عشق علی به سینه گوهر داریم
عمریست مدد ز نام حیدر گیریم
ما معجزه را همیشه باور داریم
با هر نفسی "علی علی" می گوییم
از ذکر علی دلی منوّر داریم
هرگز نهراسیم ز روباه و شغال
ما شیر نری به نام حیدر داریم
فخر است برای ما همین یک جمله
بر دیده غبار پای قنبر داریم
(ولادت امیرالمؤمنین و روز پدر فرخنده باد)
وقتی داری نزدیک میشی به حرم ... اینجوری میبینیش
آخه اشک پر میشه تو چشات
بــه قــول معروف
چشـم از اشـک پــُـر و عکس حــــرم مـــیلـــرزد
چه بد که هنوز تو را
به گنبد و گلدسته می شناسم
کاش بیش از اینها معرفت داشتم
این شعر هم "هدیه ی من روز مادر است"
گفتم مکان وعده؟؟!!…کجا پیشکش کنم؟!!
گفتی حریم دختر موسی بن جعفر است!
بانو ببخش آخر شعر بغض کرده ام
آخر هنوز ردّ نگاهم به یک "در" است
از فاطمیه تان به حسن فکر می کنم
و چشم های مات که از واقعه تر است